باز دستم به زیر سنگ آورد


باز دستم به زیر سنگ آورد

باز پای دلم به چنگ آورد
باز پای دلم به چنگ آورد
برد لنگی به راهواری پیش
برد لنگی به راهواری پیش
پیش از بس که عذر لنگ آورد
پیش از بس که عذر لنگ آورد
پای در صلح نانهاده هنوز
پای در صلح نانهاده هنوز
ناز از سر گرفت و جنگ آورد
ناز از سر گرفت و جنگ آورد
چون گل از نارکی ز باد هوا
چون گل از نارکی ز باد هوا
چاک زد جامه باز و رنگ آورد
چاک زد جامه باز و رنگ آورد
خواب خرگوش داد یک چندم
خواب خرگوش داد یک چندم
عاقبت عادت پلنگ آورد
عاقبت عادت پلنگ آورد
خوی تنگش به روزگار آخر
خوی تنگش به روزگار آخر
بر دلم روزگار تنگ آورد
بر دلم روزگار تنگ آورد
انوری را چو نام و ننگ ببرد
انوری را چو نام و ننگ ببرد
رفت و دعوی نام و ننگ آورد
رفت و دعوی نام و ننگ آورد